» ترانه جمعه از آلبوم جمعه | ||||
» خواننده | : | فرهاد | ||
» شاعر | : | شهیار قنبری | ||
» آهنگساز | : | اسفندیار منفردزاده | ||
» تنظیم کننده | : | اسفندیار منفردزاده | ||
» متن ترانه | : | توی قاب خیس این پنجرهها عکسی از جمعهی غمگین میبینم، چه سیاه ئه به تناش رخت عزا! تو چشاش ابرای سنگین میبینم. داره از ابر سیا خون میچکه! جمعهها خون جای بارون میچکه! نفسام در نمیآد، جمعهها سر نمیآد! کاش میبستم چشامو، این ازم بر نمیآد! داره از ابر سیا خون میچکه! جمعهها خون جای بارون میچکه! عمر جمعه به هزار سال میرسه، جمعهها غم دیگه بیداد میکنه، آدم از دست خودش خسته میشه، با لبای بسته فریاد میکنه: داره از ابر سیا خون میچکه! جمعهها خون جای بارون میچکه! جمعه وقت رفتن ئه, موسم دلکندن ئه، خنجر از پشت میزنه, اون که همراه من ئه! داره از ابر سیا خون میچکه! جمعهها خون جای بارون میچکه! |
||
» ترانه گنجشگک اشی مشی از آلبوم جمعه | ||||
» خواننده | : | فرهاد | ||
» متن ترانه | : | گنجشکک اشی مشی! لب بوم ما مشین! بارون میآد خیس میشی، برف میآد گوله میشی، میافتی تو حوض نقاشی! ... خیس میشی، گوله میشی میافتی تو حوض نقاشی! کی میگیره؟ - فراش باشی! کی میکشه؟ - قصابباشی! کی میپزه؟ - آشپزباشی! کی میخوره؟ حکیمباشی! |
||
» ترانه مرد تنها از آلبوم جمعه | ||||
» خواننده | : | فرهاد | ||
» شاعر | : | شهیار قنبری | ||
» آهنگساز | : | اسفندیار منفردزاده | ||
» تنظیم کننده | : | اسفندیار منفردزاده | ||
» متن ترانه | : | با صدای بیصدا، مث یه کوه، بلند، مث یه خواب، کوتاه، یه مرد بود، یه مرد! با دستای فقیر، با چشمای محروم، با پاهای خسته، یه مرد بود، یه مرد! شب، با تابوت سیاه نشس توی چشماش، خاموش شد ستاره، افتاد روی خاک. سایهش هم نمیموند هرگز پشت سرش، غمگین بود و خسته، تنهای تنها! با لبهای تشنه به عکس یه چشمه نرسید تا ببینه قطره... قطره... قطرهی آب... قطرهی آب! در شب بیتپش، این طرف، اون طرف میافتاد تا بشنفه صدا... صدا... صدای پا... صدای پا! |
||
» ترانه وحدت از آلبوم جمعه | ||||
» خواننده | : | فرهاد | ||
» شاعر | : | سیاوش کسرائی | ||
» آهنگساز | : | اسفندیار منفردزاده | ||
» متن ترانه | : | * والا پیامدار، محمد! گفتی که یک دیار هرگز به ظلم و جور نمیماند برپا و استوار! ... آنگاه، تمثیلوار کشیدی عبای وحدت بر سر پاکان روزگار! ... در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا، - دیرینه! ای محمد! جا هست بیش و کم، آزاده را که تیغ کشیدهست بر ستم؟! |
||
» ترانه آینه از آلبوم جمعه | ||||
» خواننده | : | فرهاد | ||
» متن ترانه | : | میبینم صورتمو تو آینه، با لبی خسته میپرسم از خودم : این غریبه کیه ؟ از من چی میخواد ؟ اون به من یا من به اون خیره شدم ؟ باورم نمیشه هر چی می بینم ، چشامو یه لحظه رو هم می ذارم ، به خودم میگم که این صورتکه ، میتونم از صورتم ورش دارم! میکشم دستامو روی صورتام، هر چی باید بدونم دستام میگه، منو توی آینه نشون میده، میگه: این تو ای، نه هیچ کس دیگه! جای پاهای تموم قصهها، رنگ غربت تو تموم لحظهها، مونده روی صورتات تا بدونی حالا امروز چی ازت مونده به جا! * آینه میگه: تو همون ای که یه روز میخواستی خورشیدو با دست بگیری، ولی امروز شهر شب خونهت شده، داری بیصدا تو قلبات میمیری! میشکنم آینه رو تا دوباره نخواد از گذشتهها حرف بزنه! آینه میشکنه هزار تیکه میشه، اما باز تو هر تیکهش عکس من ئه! عکسا با دهنکجی بهام میگن: چشم امید و ببر از آسمون! روزا با هم دیگه فرقی ندارن، بوی کهنهگی میدن تمومشون! |
||
بیوگرافی - فرهاد
نهمین فرزند مرحوم رضا مهراد ،کاردار وزارت امورخارجه دولت ایران در کشورهای عربی ،روز بیست و نهم دی ماه 1322 در تهران متولد شد.اخلاق و رفتار آخرین فرزند خانواده مهراد آنقدر متفاوت بود که همیشه از سوی اطرافیان به “تقلید از بزرگترها“ می شد.
سه سال بیشتر نداشت که علاقه به موسیقی او را وادار میکرد تا پشت در اتاق برادرش بنشیند و تمرین ویلون او و دوستانش را گوش کند.
در همان دوران یکی از دوستان برادرش متوجه علاقه فرهاد به موسیقی میشود و از خانواده او میخواهد که سازی برای او تهیه کنند.
با اصرار برادر بزرگتر یک ویلون سل برای او تهیه میکنند و تمرینات فرهاد آغاز میشود.
عمر تمرینات ویلون سل از 3 جلسه فراتر نرفت، چرخ روزگار ساز او را شکست و به قول فرهاد:“ساز صد تکه و روح من هزار تکه شد.”
و از آن پس بازهم دل سپردن به تمرینات برادر بزرگتر تنها سرگرمی و ساز تبدیل به رویای فرهاد شد.
با ورود به مدرسه استعداد او در زمینه ادبیات آشکار و ادبیات تبدیل به دلمشغولی او میشود و در آستانه ورود به دبیرستان تمایل به تحصیل در رشته ادبیات پیدا میکند.
اما علیرغم نمرات ضعیفش در دروسی غیر از ادبیات و زبان انگلیسی ،مخالفت عموی بزرگش در غیاب پدر، او را مجبور به ادامه تحصیل در رشته طبیعی میکند .و عاقبت دلسپردگی به ادبیات و بی علاقگی به دروس مورد علاقه عمویش سبب میشود تا در کلاس یازدهم ترک تحصیل کند.
پس از ترک تحصیل با یک گروه نوازنده ارمنی آشنا میشود و با استفاده از سازهای آنان به صورت تجربی نواختن را می آموزد و مدتی بعد به عنوان نوازنده گیتار در همان گروه شروع به فعالیت میکند.
گروه راهی جنوب میشود تا در باشگاه شرکت نفت برنامه اجرا کنند و اولین شب اجرای برنامه رهبر گروه به بهانه غیبت خواننده گروه از فرهاد میخواهد تا او جای خواننده را پر کند.
وسواس شدید فرهاد در ادای صحیح کلمات و آشنایی او با ادبیات ملل چنان در کار او موثر بود که وقتی ترانه ای به زبان ایتالیایی ،فرانسوی و یا انگلیسی اجرا میکرد کمتر کسی باور میکرد که زبان مادری این هنرمند فارسی باشد و همین خصوصیت باعث درخشش گروه و تمدید مدت برنامه گروه ارمنی شد.
مدتی بعد از گروه جدا میشود و فعالیت انفرادی خود را آغاز میکند.فرهاد برای اولین بار در سال 42 برای اجرای چند ترانه انگلیسی راهی برنامه تلویزیونی “واریته استودیو ب “ میشود و مخاطبان بیشتری می یابد.
مدتی بعد فرهاد در یکی از کنسرتهای بزرگی که به مدیریت مجله “اطلاعات جوانان“ در امجدیه برگزار شد هنرنمایی کرد.
در این برنامه فرهاد چند ترانه با گیتار اجرا میکند و بیش از پیش مورد توجه تماشاگران و همچنین شهبال شب پره ،مرد اول گروه Black Cats قرار میگرد.
چندی بعد فرهاد با شهبال شب پره سرپرست گروه بلک کتز آشنا می شود .همکاری فرهاد به عنوان خواننده و نوازنده گیتار و پیانو با شهبال شب پره (پرکاشن) ،شهرام شب پره (گیتار)، هامو(گیتار)،حسن شماعی زاده (ساکسیفون) و منوچهر اسلامی (ترومپت)در کلاب کوچینی از سال 45 آغاز میشود.
منوچهر اسلامی که از فرهاد به عنوان پایه اصلی Black Cats یاد میکند با اشاره به استعداد فرهاد می گوید:“فرهاد با اینکه نت نمیدانست و موسیقی را از راه گوش آموخته بود نیاز چندانی به تمرین نداشت.او با چند بار زمزمه کردن شعر ،ساز و صدایش را با بقیه گروه هماهنگ میکرد.در واقع او به احترام دیگر اعضا در جلسات تمرین حاضر می شد.“
در همین دوران یعنی در اوج فعالیت Black Cats ،دوستداران فرهاد ترانه “اگه یه جو شانس داشتیم“ یعنی اولین اثر فرهاد به زبان فارسی را در فیلم “بانوی زیبای من“ شنیدند.
برگرفته از وبسایت مرحوم فرهاد مهراد